معنی قایق جنگی

حل جدول

قایق جنگی

ناوچه


قایق

لتکا، زورق، کرجى، کلک

بلم

لغت نامه دهخدا

قایق

قایق. [ی ِ] (ترکی، اِ) کشتی. (آنندراج). کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده.لتکا. قارب. ترکیبات: قایق ران. قایق رانی. قایقچی.


قایق رانی

قایق رانی. [ی ِ] (حامص مرکب) عمل و شغل قایق ران.


قایق ران

قایق ران. [ی ِ] (نف مرکب) آنکه قایق را به حرکت درآرد. لتکه چی.

فرهنگ فارسی هوشیار

جنگی

‎-1 (صفت) منسوب به جنگ لوازم جنگی، (صفت) رزم آور جنگنده حربی.

فرهنگ عمید

جنگی

مربوط به جنگ،
دارای کاربرد در جنگ: سلاح جنگی،
جنگجو، جنگنده،
(قید) [مجاز] با سرعت زیاد، شتابان،


قایق ران

رانندۀ قایق، کسی که قایق‌رانی می‌کند،
پاروزن در قایق پارویی،


قایق

کشتی کوچک پارویی یا موتوری، کرجی، زورق،

فرهنگ معین

قایق

(یِ) [تر.] (اِ.) کشتی، زورق.

فارسی به ایتالیایی

قایق

traghetto

واژه پیشنهادی

قایق

قارب


نوعی قایق

قایق آتش نشانی

فارسی به عربی

قایق

سفینه، مرکب

معادل ابجد

قایق جنگی

294

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری